ما با تو بد کردیم آقای علی دایی!
به گزارش کتاب دینا، حتی جنازه من هم به مکزیک گل می زد. این جمله را به نقل از رضا عنایتی روی جلد یک روزنامه زدند. سال 1385. ما خواندیم و سرتکان دادیم یعنی بله! همینطور است. بی شک!
کتاب دینا؛ احسان محمدی- حتی جنازه من هم به مکزیک گل می زد. این جمله را به نقل از رضا عنایتی روی جلد یک روزنامه زدند. سال 1385. ما خواندیم و سرتکان دادیم یعنی بله! همینطور است! بی شک!
در خلال جام جهانی 2006. علی دایی از اسب افتاده بود. به عادت ایرانی وقتش رسید که نوازش اش کنیم. ما مردمی که شیفته به عرش بردن و بر فرش کوبیدن هستیم. کوتاهی نکردیم. او را چنان له کردیم که انگار در دوره های گذشته مدام قهرمان جام جهانی می شدیم و این بار تقصیر دایی است که نگذاشت!
دایی سزاوار نقد شدن بود اما نه آن حجم از فحاشی و قدرنشناسی. در سال های آخر هر چه از چالاکی و دوندگی اش کم شد، به فریادهایش اضافه شد. گل که می زد خوشحالی اش هم پر از خشم بود. با مشت های گره نموده جوری فریاد می زد که انگار انتقامش را کسی یا چیزی گرفته بود.
وقتی در سومین ملاقات تیم ملی یک ضربه سر را به بیرون از چارچوب دروازه آنگولا زد، عادل فردوسی پور هم که یکی از منتقدان زیرپوستی او بود گفت: اگر دایی ده سال جوانتر بود این توپ را گل می کرد. ما ریز ریز خندیدیم!
انتقاد از دایی و برانکو آن روزها روی بورس بود. بیشتر ما با اطمینان می گفتیم علی دایی حق خیلی ها را خورده است. از رضا عنایتی تا وحید هاشمیان و آرش برهانی و ... خیال می کردیم بازنشسته گردد حریف مان را پرپر می کنیم. گفتیم و نوشتیم که جاه طلب و دیکتاتور است. برانکو توی مشت اش است و اوست که ارنج می چیند و دوستانش را بازی می دهد و اصلاً فوتبال بلد نیست و دو روپایی نمی تواند بزند و شانسی توپ هایش گل می شوند و یک تیر برق هم باشد این توپ ها به او می خورد و گل می گردد و ...
بهمن 86 تیم ملی به نتیجه ناخوشایند صفر - صفر مقابل سوریه رسید، تماشاگرانی که در سرمای دهشتناک برای تشویق تیم ملی به استادیوم آزادی آمده بودند در دقایق پایانی وقتی از عدم گلزنی بازیکنان ملی پوش خود نومید شدند، یک صدا به تشویق علی دایی پرداختند تا به نوعی به بازیکنان حاضر در زمین کنایه بزنند که جای او برای گلزنی خالی است. خیلی زود انگار یادمان آمد که هیچکس علی دایی نمی گردد. شایسته نقد بود اما ما او را در چرخ گوشت انداختیم.
در سال های پس از انقلاب مهاجمان بسیاری لباس سفید، سبز یا قرمزرنگ تیم ملی را به تن نموده اند، اما بیش از همه این نام ها در خاطر مانده اند:حمید علیدوستی، فرشاد پیوس، ناصرمحمدخانی، کریم باوی، عبدالعلی چنگیز، صمد مرفاوی، خداداد عزیزی، علی دایی، وحید هاشمیان، مهدی طارمی، سردار آزمون، رضا قوچان نژاد و ...
دایی هیچ گاه قدرت دریبلینگ ناصر محمدخانی را نداشت، حتی قدرت سرزنی و سبکبالی باوی در پروازهایش گاه بسیار چشم نواز تر از او بود، سرعت و تیز چنگی عبدالعلی چنگیز را دایی نداشت، مانند عنایتی نمی توانست بغل پاهای زیرکانه بزند، مثل فرشاد پیوس هم مدام آقای گل لیگ نشد، مانند خداداد عزیزی خودش را از یارگیری مدافعان نمی رهاند، خونسردی علی کریمی را نداشت و استارت هایش هم هیچ شباهتی به حمید علیدوستی نداشت ولی مثل یک کوسه همواره ولع داشت. سیر نمی شد. هر بازی برایش انگار اولین بازی بود. کم حرف می زد و جواب منتقدان را توی زمین می داد.
سرسختی، سماجت و انگیزه دایی حرص آدم را درمی آورد. او همواره برنده بود. چند روز پیش پیغام صادقیان در یک گفت و گو بیان کرد: من در فوتبال به همه چیز رسیدم و اشباع شدم!
همه چیز؟! این شاید نوع نگاه و تفاوت علی دایی با بسیاری از بازیکنان باشد. هیچ چیزی او را سیر نمی کرد و همواره بیشتر می خواست. حضور در فینال لیگ قهرمانان اروپا، گلزنی به میلان و چلسی، زدن 109 گل برای تیم ملی، قهرمانی با پرسپولیس، کسب عنوان بهترین بازیکن آسیا و ... همواره برایش کم بود.
کریستین رونالدو قطعاً یکی از پنج بازیکن برتر تاریخ فوتبال است. شبیه یک قهرمان اسطوره ای است که از یک سریال حماسی فرار نموده است. گلزنی های متعدد او یک بار دیگر نام علی دایی را خاطرمان آورد. گرچه میانگین گل زده در هر بازی هنوز با دایی خواهد ماند. رونالدو در 164 بازی، 99 گل زده است در حالیکه علی دایی در 149 بازی 109 گل به ثمر رساند. رونالدو در 18 سالگی به تیم ملی دعوت شد و علی دایی در 26 سالگی!
اگر فکر می کنید که دایی همه گل هایش را به تیم های درجه پنجم جهان زد و کار خاصی نکرد یا خبر ندارید که رونالدو هم 40 گل اش را مقابل لیتوانی، جزایر فارو، آندورا، لتونی، عربستان، قزاقستان، لوگزامبورگ، ارمنستان، آذربایجان و قبرس به ثمر رسانده یا هرگز به ایتالیا، فرانسه، برزیل و آلمان گل نزده، شما همان حرف های 14 سال پیش ما را تکرار می کنید که خیال می کردیم علی دایی برود، جنازه بازیکنان بعدی از او بیشتر گل می زند!
علی دایی یک شگفتی کامل بود، بازیکنی که گاهی یک بغل پای ساده را نمی توانست بزند اما دل مان قرص بود که حتماً گل می زند. ما روی شانه های لاغر او ایستادیم و بارها در آسیا پادشاهی کردیم. نسلی که حالا سکاندار شبکه های اجتماعی است حق دارد پوزخند بزند به این مقایسه ها اما او چیزی ورای یک فوتبالیست بود. احتمالاً ترکیبی از 90 درصد اراده، هوش، سرسختی، سختکوشی و 10 درصد فوتبال!
ایران ورزشی
منبع: عصر ایران